محمدحسین 6 10 1386 و محمدطاهامحمدحسین 6 10 1386 و محمدطاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

*** خاطرات پسرهای گلم ***

چیتگر

جمعه یازدهم فروردین با عموهاو اقابزرگ و عزیز رفته بودیم چیتگر به تو هم خیلی خوش گذشته بود که از ما می خواستی بازم بیایم چیتگر برای دختر عموت ایسان گل چیدی و داری بهش تقدیم می کنی روی تاب دراز کشیدی از اینکه چوبت رو اتیش زدی خوشحالی عمو باقر هم سرگرم درست کردن اتیش برای جوجه هاست تو هم از فرصت استفاده کردی ...
15 فروردين 1391

عید سال 91

مامانی برای هفت سینش تخم مرغ می خواست بخره. تو از من خواستی که رنگ نکرده بخرم تو برام رنگش کنی. این تخم مرغها رو تو برای من با گواشهایی که داشتی رنگ کردی ...
15 فروردين 1391

لحظه تحویل سال 91

روزگارت بر مراد روزهایت شاد شاد اسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم و روحت پاک ...
15 فروردين 1391

اولین روز سال

گل پسرم روز اول سال بعد از سال تحویل تو از ما خواستی که بذاریم تو کمی پلی استیشن بازی کنی. پلی استیش رو پسر عموت محمدرضا که دیگه برای خودش اقایی شده و باهاش بازی نمی کنه . به تو عیدی داده بعد از اینکه بازی کردی حالا گل پسرم حاضر شدی بریم برای عیدعیدنی الههههههههههههی قربون قدو بالات بشه مامان ...
15 فروردين 1391

سیزده بدر91

روز سیزده بدر رو هم رفتیم چیتگر تو اینجا داشتی غر می زدی که چرا دوربین رو به تو نمی دم که عکس بگیری حالا پسر عکاسم از مامانش بین شکوفه های گیلاس عکس گرفته توی پارک فرفره می فروختند تو هم گفتی که منم فرفره می خوام و در حال فرفره بازی هستی مامان و بابا خیلی دوستت دارند ایسان دختر عمو مهدی ...
15 فروردين 1391
1